روزای شیرین با تو بودن ...
سلام فرشته قشنگم... مدتی بود برات چیزی ننوشته بودم.ببخش ... این روزا اینقدر بازیگوش شدی که خیلی کمتر از قبل میخوابی و بیشتر دوست داری بیدار باشی و من هم بیشتر وقتم با تو میگذره دردونه مامان ... درسته وقت کم میارم و گاهی خیلی خسته میشم ، ولی وقتی به این فکر می کنم که تو رو دارم و لبخند قشنگت رو میبینم ، تمام خستگی از تنم بیرون میره ... پسر قشنگم واقعیت اینه که وقتی در طول روز میتونم بشینم و ساعتها نگاهت کنم و باهات وقت بگذرونم،دیگه هيچ نيرويى قدرتِ اينو نداره که ناراحتم كنه ... بودنت و حضورت قشنگترین اتفاق زندگیمه ... اصلا باورم نمیشه که روزها اینقدر تند میگذره و 5ماهه که پا گذاشتی به زندگی مامان...
نویسنده :
مامان سپهر
13:09